محل تبلیغات شما


هر شب چنان به چشم تمنا گریستم

با این دو رود قدّ دو دریا گریستم


آیینه‌ام به یاد ندارد به جز تو را
از بس که زُل زدم به تماشا گریستم

گفتی به سیلِ اشکِ خودت غرق می‌شوی
حرفت نشست بر دلم اما گریستم

پیراهنی که بوی تو را در خیال داشت
پوشیدم و تمام فضا را گریستم

هر کس به من رسید و به طعنه نگاه کرد
من چشم بر گرفتم و تنها گریستم

دردی که از نگاه تو باشد دوای ماست
دردت به جان خریدم و. حتا گریستم

گاهی چو کوه حال و هوایم تکان نخورد
گاهی چو ابر بودم و هرجا گریستم

این اشک‌ها اگرچه مرا آب کرده‌اند
جاری شدم به سوی خودم تا گریستم



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها